آدرینا آدرینا ، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره

دختر زیباروی خورشید

بهمن ٩٤

1395/5/15 1:44
نویسنده : مامان نسرین
45 بازدید
اشتراک گذاری

١٤ بهمن مامان هاپو و مامان ني ني رو ميپرسيد
كلمه ميخوام ياد گرفتي مثلا ديگه نميكي اب ميگي ادا اب ميخواد 
يا هر چي ديگه كه بخواي ميگي ميخواد 
ياد گرفتي كلمه لطفا قبل از بدش بياري 
مثلا گوشي مامان ادا رو لفن بدش 
تو خونه بازي مستقلي و بازي ميكني اما بچه ها رو هم الكي ميزني اصلا هركي بهت نزديك بش يهو ميزني 😕
كلمه نوشابه رو ديگه دوبايا تلفظ نميكني و ميگي نوشابا 😁
به تخم مرغ دومايا ميگي به تخمه بوم بوم ميگي 
  كباب و ماست برنج خيلي دوست داري 
تو غذا كاملا اظهار نظر ميكني و ميگي چي دوس داري و چي دوست نداري 
مثلا ميگي ادا عدس پلو دوست نداره
وقتي گرسنه باشي ميگي برنج و ماست داريم ادا غذا ميخواد 😂 
قبلا وقتي ميخواستي از افعال منفي استفاده كني نه اخر جمله مي اوردي ولي تو اين ماه ياد گرفتي فعلهاي منفي درست بگي 👌☺️😘
شعر خوندن به تنهايي ياد گرفتي و يه توپ دارم خودت تنهايي خوندي البته اولش يه كمكي مامان ميكنه 😉
براي مامان قصه ميگي 
يكي بود و . و هميشه يه ني ني بود 
كه معمولا اون ني ني هم خودتي و كارهاي خودت در قالب قصه ميگي 
علاقه زيادي به كارهاي خونه داري و تا دست به هرچي ميزنم ميگي ادا بلد است 
جاروبرقي و شستن ظرف و غيره 
گردن هر كس گردنبد باشه ميخواي بهت بده 
و ميگي آدا گردنبد نداره 😔 البته يه مدتي اين كار ميكني تقريبا قبل دوسالگيت 
مدتي علاقه زيادي به استفاده از رژلب پيدا كردي😒 و من هرچي ميگم باز كار خودت ميكني 
ميگي ادا خوشگل بشه 😳
تا ميخوام لباس اتو كنم زودي كل كمد لباست خالي ميكني و ميگي لباس ادا اتو ميخواد و در نهايت لباسهات اتو ميكني ☺️
اصلا باهات نميشه مركز خريد رفت به همه جا سرك ميكشي و به لباسها دست ميزني 😐 
يه بار همراه بابا رفتيم خريد  بابا ديگه كلافه شد برگشتيم موقع برگشت همش گريه ميكردي كه خونه نريم  بيتني بخوريم بريم خريد يا ميگفتي ماست نداريم  خلاصه دنبال راه حل بودي كه برنگرديم خونه 
به سوپرماركت رسيديم كه خريد خونه كنيم 
شما گفتي منم ميام 
بابا هم باهات اتمام حجت كرد كه دست به چيزي نميزني  اگه دست زدي ميارتت ماشين 
شما هم قبول كردي
چند دقيقه بعد با گريه بابا شما رو گذاشت تو ماشين 
شما  با گريه ميگفتي ادا شلوغ كرد دست زد بابا اورد ماشين 
مامان بيا دوتايي بريم خريد  بابا نياد 😳. 
نتيجه ميگيريم من صبورترم 😂😁😁😜
وقتي صدايي مياد تا نفهمي چي بود ول كن نيستي 😂 مرتب ميپرسي چي بود 
وقتي مثلا ميگم صداي درب همسايه بود بود باز ميپرسي  صداي درب چي بود 😳 
باز ميگم شايد كمد ديواري بود 
و بعد تمام جملات با زبون شيرين تكرار ميكني 
همسايه بود در كوبيد در كمد ديواري كوبيد 
آدا ترسيد 
با مامان سه بار استخر اومدي 🏊🏻🏊🏻🏊🏻 
عاشق اب بازي هستي 
اولين بار كه استخر اومدي دي ماه بود
خيلي بهت خوش گذشت همش ميخواستي من ولت كنم وقتي هم برگشتيم خونه دو ساعت كامل خوابيدي  

بار دوم و سوم اسفند 

تو ماه اسفند خيلي اروم شده بود
هر وقت چيزي بخواد با يه ذره و يه كوچولو يه دونه گفتن پيش ميبره 

اكثرا خونه مامان جوني تا من خريد عيد  و مسافرت انجام بدم  هنوز سخته خريد كردن با شما 😕 
يا دست به لباسا ميزني يا نميخواي پرو كني يا ني ني هارو ميزني 😱🤔🙈

جديدا وقتي اشتباهي ميكني ميگي حواسم نبود 🤔

قد و وزنت تو اسفند ٩٤ يعني دو سال و نيمگي 
قد ٩٠
وزن ١٢.٦٠٠

به اشتباه ميگي اشباه اشبتا 😬
به اتاق ميگي اوقات 

گاهي نسرين جون و حسن جون صدا ميكني 😉. دو بار ديگه به همراه خاله سارا و خاله پريا و آجي جون و مامان جون استخر رفتيم 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)