خرداد ٩٥
خرداد ٩٥ خرداد
ميگم در دستشويي چرا قفل كردي
ميگه اخه تو قفل كردي
ميخوام منم قفل كنم تنها باشم تو نياي
ميگم چرا نيام
ميگه اخه شلوار پام نيست
ميگم من مامانم
اما تو هنوز كوچيكي شايد نتوني در باز كني
گفتم قانع شد
موقع غذا خوردن اومده عروسك اورده غذا بده
ميگه مامان شدم
بعد برد ني ني شو خوابوند
دوباره رفت دتشويي ميگه تورنيازمسخوام در قفل كنم
ميگم نميتوني
ميگه من مامان شدم ميتونم تو برو 😐
موقع بازي ميگه باهام اگه ماشين بازي نكني ناراحت ميشم
ميرم اتاق گريه ميكنم 🙄😳😐
شبا گاهي خيلي اب ميخوري قبل خواب
بهت ميگم الان اب خوردي
ميگي چيكار كنم بدنم ميگه تشنمه امه 🤔
تو رو خدا نخواب 😳 جمله امروز ٢٥ خرداد آدرينا
٢٦ خرداد پرسيد چرا ماشين تو آسمون نميره ولي هواپيما ميره 🙄
از تير ماه مهد ميره
گاهي بهونه مياره گاهي خوب ميره
گاهي ميگي ني ني داد ميزن گريه ميكنن
يا نيشگون ميگيرن
كاملا حرفهامون تكرار ميكنه
مرتب ميپرسيداين چي ميشه به انگليسي
عطسه ميكني ميگم عافيت باشي ميگه مگه حموم رفتم😂😂😂
ميگم غذا بخور بعد نوشابه
ميبيني بابا ظرفش غذا مونده ميگي بابا هم نخورده
بابا ميگه براي من زياد بود من سير شدم
ميگي براي منم زياد بود منم سيرشدم دل ادرينا ميكه سيرم غذا نميخوام 🤔
بابا 😳
رژگونه زدي
بابا ميپرسه صورت چي شد ميگي خورده به اينجا و اپن نشون ميدي
هر چي بابا ميگه اگه خورده بود خط مي افتاد تو باز ميگي نه خورده
٥ مرداد
نقاشي كشيدي ميگم چيه ميگي سرسره
ميگم ني ني هم بكش
در ماژيك ميبيندي ميگي اين ماژيك نيست ني ني الان سر ميخوره و موژيم ميبري رو نقاشي و سرش ميدي 😁
با وسايل آشپزخونه بازي ميكني و آشپزي ميكني
با بالشت مبلا. خونه درست ميكني
